قلب مامان سارا جونمقلب مامان سارا جونم، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
وبلاگم وبلاگم ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

خاطره های دختر نازم

کلاس چهارم

اخجووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون. خیلی خوش حالم که مدرسه ها می خواد باز بشه.هییییییییی. باورم نمیشه دارم میرم چهارم . از دوباره دوستام و می بینم و باهم خوش میگذرونیم. درس میخونم. باهم بازی می کنیم * انگار :     دیروز بود مامانیم برای جشن شکوفه ها از زیر قران ردم کرد.اونجا بهمون گل دادن کلاه گذاشتیم رو سرمون و شعر خوندیم. یادش بخیر ...
31 شهريور 1393

شهر بازی

اخجووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون. یکشنبه می خوان فاطمه الهه دختر خاله های عزیزم بیان باهم بریم شهر بازی شاهرود هووووووووووووووووووووووورا. من خیلی خیلی خوش حالم. قراره صبح یشنبه بیان بعد از ظهر راه بیافتیم بریم شاهرود. تاز ه اونجاهم مرغ سوخاری می خوریم یک جاهی رو همکار بابام به بابام معرفی کرده برین اینجا مرغ سوخاری هاش عالییییییییی. ما رفته بودیم شاهرود اونا خوردیم خیلی خوش مزه بود. امیدوارم بهمون خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوش بگذره . . . . . . . . . . . . . . . . . . من انقدر دارم میگم دختر خاله های عزیزم&n...
4 شهريور 1393
1